زمان مطالعه: ۴ دقیقه
در شرایطی که تنشهای نظامی بین ایران و اسرائیل به زندگی روزمره سایه انداخته، ذهن همه درگیر است؛ اما ذهن کودکان، بیدفاعتر و حساستر از همیشه. آنها شاید مفهوم سیاست و قدرت را نفهمند، اما اضطراب، ترس و بیثباتی را با تمام وجود حس میکنند. و اگر مراقب نباشیم، این احساسها در وجودشان تهنشین میشود و در آینده به شکلهایی مثل بیاعتمادی، اختلال خواب، اضطراب اجتماعی یا پرخاشگری بیرون میزند.
پیش از آنکه سراغ سلامت روان بچهها برویم، شاید بد نباشد نگاهی به خودمان بیندازیم. اگر شما هم جزو کسانی هستید که هنوز نمیدانید در این فضا چطور ذهن خود را آرام نگه دارید، خواندن مقالهی «چگونه در زمان جنگ آرامش روانی خود را حفظ کنیم؟» میتواند نقطهی شروع خوبی باشد. چون تا زمانی که والد یا مراقب، خودش از لحاظ روانی متزلزل باشد، هیچ تدبیری برای کودک کافی نخواهد بود.
در ادامه با نگاهی دقیقتر بررسی میکنیم که در چنین شرایطی چطور میشود برای فرزندان، حتی در دل آشوب، یک نقطهی امن ساخت.
کودکان از جنگ چه میفهمند؟
کودکان نه رسانه را دنبال میکنند، نه تحلیل سیاسی بلدند. اما ترس را با دقتی فراتر از تصور میفهمند. آنها از نگاه پدر، از لرزش صدای مادر، از صحبتهای نیمهتمام تلفنی، از پیامهایی که مدام روی گوشیها میآید، تهدید را تشخیص میدهند. این برداشتها ممکن است مبهم، ناقص یا حتی خیالی باشند، ولی در ذهن کودک حقیقت محسوب میشوند.
برای یک کودک ۵ ساله، صدای یک انفجار میتواند نشانهی پایان دنیا باشد. برای یک کودک ۹ ساله، دیدن مادر اشکریزان جلوی اخبار تلویزیون میتواند به این معنا باشد که دیگر هیچچیز امن نیست. در این سنین، تخیل قوی است اما تفکیک واقعیت از خیال هنوز کامل نیست. نتیجهاش؟ ترسهایی که توضیح داده نمیشوند، ولی باقی میمانند.
نقش والدین در برابر ناامنیهای جنگی
والدین در این شرایط نمیتوانند همهچیز را حل کنند، ولی میتوانند مهمترین بخش ماجرا را مدیریت کنند: واکنش خودشان را. کودک در نبود امنیت بیرونی، به امنیت درونی پدر و مادرش پناه میبرد. اگر والدین بتوانند در رفتاری ثابت، صادق و کنترلشده ظاهر شوند، کودک احساس کنترل بیشتری میکند. این یعنی:
- ثبات رفتاری: اگر امروز پدر با عصبانیت کانالهای خبری را بالا پایین میکند و فردا میگوید «هیچ اتفاقی نیفتاده»، کودک گیج میشود. رفتار والدین باید در حد امکان قابل پیشبینی باشد.
- صداقت سنجیده: سکوت کامل یا دروغ گفتن دربارهی شرایط، ذهن کودک را بیشتر درگیر میکند. بهتر است اطلاعات به زبان ساده و آرام منتقل شود.
اشتباهات رایج که روان کودک را تخریب میکند
در این بخش، باید صریح بود. بعضی رفتارها بهظاهر بیاهمیتاند، ولی روی روان کودک اثرهای عمیق و ماندگار میگذارند:
- تماشای اخبار در حضور کودک: تصاویر انفجار، جنازه، گریه و فریاد، برای یک کودک فقط تصویر نیست، یک شوک عاطفی است. این تصاویر در ذهن کودک حک میشوند و بدون اینکه کودک بداند چرا، باعث شبادراری، کابوس یا تیک عصبی میشوند.
- صحبتهای بیفیلتر بین بزرگترها: وقتی بزرگترها دربارهی «حمله احتمالی»، «احتمال فرار»، «نابودی فلان شهر» یا حتی احتمال کشتهشدن حرف میزنند، کودک همهچیز را میشنود، ولی تحلیل نمیکند؛ فقط میترسد.
اگر قرار است کودک در این وضعیت دوام بیاورد، اولین قدم این است که بزرگترها بیاموزند چه چیزهایی را باید دور از گوش و چشم او نگه دارند. گاهی محافظت، بهمعنای نگفتن است.
ساختن احساس امنیت در کودک
ساختن احساس امنیت در کودک، لزوماً به امکانات پیچیده نیاز ندارد. با چند اقدام ساده میتوان اثر بزرگی گذاشت:
- ساختار روزانه ایجاد کنید: برنامهی بیداری، بازی، غذا، و خواب، باید تا حد امکان ثابت بماند. این نظم درونی، حتی وسط بینظمی بیرونی، باعث آرامش کودک میشود.
- مکان امن خانگی تعریف کنید: مثلاً میشود گوشهای از اتاق را با کوسن و نور کم تبدیل کرد به «پناهگاه خیال» یا «غار آرامش». کودک بداند که آنجا مختص آرامش اوست.
- کودک را تشویق به حرف زدن کنید: بپرسید «امروز چیزی شنیدی که ذهنت رو درگیر کرده باشه؟» یا «چیزی هست که بخوای دربارش حرف بزنی؟» گاهی یک سؤال ساده، جلوی ماهها سکوت اضطرابی را میگیرد.
ابزارهایی که کمک میکنند کودک بهتر کنار بیاید
در این موقعیت، ابزارهای غیرکلامی گاهی مؤثرتر از حرف زدناند:
- نقاشی و بازیهای تخیلی: کودک با نقاش کشیدن تانک، یا بازی کردن نقش «مدافع شهر»، در حال تخلیهی فشار روانی است. این بازیها را قطع نکنید. حتی گاهی از او درباره داستان نقاشی یا بازی بپرسید.
- قصهدرمانی: قصههایی که شخصیت اصلیاش با چالش روبهرو میشود ولی از آن عبور میکند، الگویی غیرمستقیم برای ذهن کودک میسازد. قصهها بدون هشدار، پیامهای روانی منتقل میکنند.
- تمرینات ساده تنفس: مثل بازی «بادکنک»، که کودک باید نفس بکشد و بادکنک خیالی را پر و خالی کند. این بازیها در ظاهر فقط سرگرمیاند، ولی در واقع تنظیمکنندهی ضربان قلب و سیستم عصبیاند.
اگر کودک دچار نشانههای نگرانکننده شد چه کنیم؟
گاهی با وجود تمام مراقبتها، نشانههایی در رفتار یا وضعیت جسمی کودک ظاهر میشود که نباید نادیده گرفته شود. این علائم میتوانند بیانگر فشار روانی شدید یا تجربهی اضطراب پنهان باشند؛ بهویژه در شرایط جنگی که امکان بروز مستقیم احساسات برای کودک محدودتر میشود. برخی از نشانههای هشداردهنده عبارتاند از:
- خواب ناآرام، کابوسهای تکراری یا بیخوابی
- شبادراری در کودکانی که قبلاً کنترل ادرار داشتند
- پرخاشگری شدید یا برعکس، سکوت و انزوای ناگهانی
- بیعلاقگی نسبت به بازی، ارتباط با دیگران یا حتی غذا
مهمتر از همه، باید به یاد داشت که کودکان اغلب نمیتوانند آنچه را که احساس میکنند، به زبان بیاورند. آنها از طریق بدن، رفتار یا سکوتهای طولانی حرف میزنند. اگر این زبانها را نشنیده بگیریم، ممکن است فرصتی طلایی برای کمک از دست برود.
والدین چطور باید با خودشان کنار بیایند؟
این بخش اغلب فراموش میشود. ولی پدر یا مادری که خودش تحت فشار است، نمیتواند برای بچهاش پناه روانی باشد. اگر شما هر روز با استرس و ترس روز را شروع میکنید، کودک با دو برابر آن روبهرو میشود. پس لازم است:
- در معرض اخبار مداوم نباشید: فقط یک یا دو بار در روز اخبار را چک کنید، نه دائم.
- با کسی که قابل اعتماد است حرف بزنید: گفتوگو، تخلیهی هیجانی است.
- از مشاور کمک بگیرید اگر دیدید افکارتان از کنترل خارج شدهاند.
در نهایت، حفظ تعادل روانی والدین در موقعیتهای بحرانی، صرفاً یک انتخاب فردی نیست؛ بخشی از مسئولیت مراقبتی آنها نسبت به فرزندشان است. کودکانی که والدینی با ثبات روانی دارند، بهتر میتوانند شرایط ناامن را تحمل و پردازش کنند. بنابراین هر اقدامی که در جهت کاهش فشار روانی خود انجام میدهید، بهطور غیرمستقیم، پایههای امنیت روانی فرزندتان را نیز تقویت میکند.